طنزشعری با دانشجو

طنزشعری با دانشجو

تو یه دانشگاه گنده ، دوتا دانشجو اسیرن

دوتا بدبخت ، دوتا مشروط ، یکی شون تو یکی شون من!


درسا سنگینه و سخته ، درسایِ کشکی ناجور

شده برج زهر ماری ، واسه دانشجوی مجبور


همیشه مشروطی بوده ، بـین ترمای من و تو

باهمین خیطی گذشته، « شب و روزایِ من و تو »


کاشکی دانشگاه خراب شه ، « من و تو باهم بمیریم»

تو یه دانشگاه دیگه ، درسای خوبی بگیریم


شاید اونجا دیگه استاد ، با دانشجو بد نباشه

واسۀ درس خوندنامون ، مشروطی یه سد نباشه


ماباید یه جوری در ریم ، جایی لیسانس بگیریم

واسه ما مشروطی مرگه ، ما تلپ نشیم می میریم





:: موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : جوادمعینی فر
تاریخ : دو شنبه 21 آذر 1390
مطالب مرتبط با این پست